کمتر از ۹ ماه تا انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده و با توجه به تمامی اتفاقاتی که طی این سالها رخ داده است، اقتصاد ما نتوانسته از گلوگاه بحران و رکود خارج شود. هرچند که مسئولین اقتصادی دولت تدبیر و امید در این سه سالی که از دولت میگذرد، اقدامات بسیاری را برای پیش برد و تعالی اقتصاد و بازار سرمایه کشور انجام دادهاند، اما با تمام این تلاشها هنوز قادر به به ثمر رساندن این اقدامات نبودند.
هرچه بیشتر هم به موعد انتخابات نزدیک میشویم، جریانهای فکری نیز بیش از پیش درصدد معرفی خود برای این رخداد بزرگ هستند، به دنبال آن نیز باید برنامههای خود را برای اقتصاد مطرح کنند، تا شرایط مختلف برای حضور گروههای سیاسی در این عرصه سنجیده شود. به همین منظور و برای بررسی تاثیرات این رخداد بزرگ بر اقتصاد کشور،رادیوسهام به سراغ غلامحسین دوانی، کارشناس و عضو انجمن حسابداران رسمی رفته و با وی به بحث پرداخته است.
۱- با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری، این رخداد چه تاثیراتی را بر اقتصاد و بازار سرمایه ما خواهد گذاشت؟
اقتصاد ایران مانند یک کشتی بدون قطب نما است و معلوم نیست به کدام جهت میرود، با توجه به مشکلات ساختاری اقتصاد کشور، ظاهرا امید چندانی به این که افراد متفرقه بتوانند کاری انجام دهند نیست، مضاف بر اینکه در حال حاضر اقتصاد کشور به مسائل سیاسی منطقه نیز گره خورده و چنانچه نتوانیم خود را از این گلوگاه سیاسی خارج کنیم، ممکن است وضعیت اقتصادی از این هم نامساعدتر شود، بنابراین برخلاف سنوات گذشته که مسایل سیاسی خیلی پررنگ نبود، در سال آینده مسایل سیاسی بسیار پررنگ خواهد شد؛ کسانی میتوانند اقتصاد کشور را بهبود بخشند که در برنامه خود، حل و فصل مسایل سیاسی کشور را در اولویت قرار دهند.
۲- کدام یک از جریانها چنین برنامهای دارند؟
در حال حاضر هیچ کدام از جریانهایی که در کشور هستند، راهکار و برنامهای عملی برای اقتصاد کشور ارائه ندادهاند، به جز آقای روحانی که طبیعی است برنامههای قبلی خود را ادامه پیگیری خواهد کرد.
۳- هر کدام از این جریانهای فکری که روی کار بیایند اقتصاد ما را به کدام سمت میبرند؟
بعضی از جریانات فکری رویکردی جز تخریب اقتصاد کشور ندارند، آنها فقط به فکر جیب خود و اطرافیان خود هستند، نمونه آن در دورههای قبل مشاهده شد که با ۷۰۰ میلیارد منابع مالی که حاصل شد، هیچ تحولی را در اقتصاد کشور رخ ندادند، اقتصاد کشور بالقوه دارای منابع و توانمندی بسیاری بوده که به علت عدم استفاده از آن فرسوده شده است؛ لذا گرایشات فکری که اقتصاد کشور را برپایه تولید داخل و استفاده از توانمندیهای داخلی با شایسته سالاری و به دور از اولیگارشی خانوادگی اداره کنند، میتوانند کشور را نجات دهند.
۴- یک نکته دیگری که مطرح میشود این است که ما انتخابات آمریکا را نیز پیشرو داریم، انتخابات ایران و آمریکا چه تاثیراتی روی هم دارند؟ و نهایتا تاثیرشان در بازار سرمایه و اقتصاد ایران چگونه است؟
بدون شک انتخابات آمریکا بر سیاست و اقتصاد ایران اثرگذار خواهد بود و چنانچه جناح جنگطلب آمریکا به قدرت برسد طبیعی است بازار سرمایه را متزلزل خواهد کرد، اما اگر جناح عاقل و هوشمندی در آمریکا بر سر کار بیاید که بتواند ایران را نیز به شاهراه تعامل و مذاکره بکشاند، در این صورت انتظارات از بازار سرمایه و تحریک اقتصادی باعث خواهد شد که بازار سرمایه جان بگیرد، زیرا در حال حاضر بازار سرمایه به علت روشن نبودن افق و دورنمای اقتصادی، دچار افت و خیزهایی است که نگرانیهای سقوط آن را دامن میزند، ضمنا هر دولتی در ایران بر سر کار بیاید، اگر چنانچه دارای یک برنامه اقتصادی نباشد و بخواهد با شعار و ان شالله و ماشالله کار کند، اقتصاد ما پیش نخواهد رفت.
۵- اگر جناح جنگ طلب آمریکا روی کار بیاید، بر ایران و انتخابات ما چه تاثیراتی خواهد گذاشت و آن وقت کدام یک از جریانهای فکری ما شانس بیشتری برای روی کار آمدن دارند و برعکس اگر دمکراتها روی کار بیایند آن زمان چه جریانی در ایران میتواند قدرتمند باشد؟
واقعیت این است که اگر هر جناحی در آمریکا به قدرت برسد، منافع آمریکا را مد نظر قرار میدهد و منافع ما مدنظرشان نخواهد بود، ما خودمان باید منافع خودمان را مد نظر قرار دهیم، بنابراین این هوشمندی جناحی را در ایران میرساند که این نگرانیها را به فرصت تبدیل کند و با برنامهای دقیق، اقتصاد و بازار سرمایه ایران را متحول کند، در غیر این صورت واقعیت این است که هر دو جناح آمریکا در شرایط فعلی خیلی علاقه مند نیستند که کشور دچار بهبود شود، به خصوص که وضعیت جهانی اقتصادی به قدری نامساعد است که بسیاری از جناحها در آمریکا کوشش می کنند با توسل به جنگ مشکلات خود آمریکا را حل کنند، از طرف دیگر در منطقه هم شاهد ظهور گرایشات بدی هستیم، مثلا عربستان به دلیل دارا بودن بیش از ۱۰ هزار میلیارد دلار ذخایر ارزی، احتمالا ممکن است جناحهایی در سرمایهداری جهانی تحریکشان کنند که وارد مناقشات با کشورهای منطقه شود که هم بتوانند ارزش آنها را تخلیه کنند و هم کشور را فرسوده کنند، این تجربه را عملا در دوران جنگ ۸ ساله داشتیم، یعنی در دوران جنگ عملا قبل از جنگ هم عراق دارای ذخایر ارزی متنابهی بود و هم ایران، ولی با پایان جنگ عملا هر دو کشور از ذخایر ارزی تهی شده بودند و این به نفع کشورهای مخالف ما بود؛ من خودم شخصا نظرم این است که این ذخایر ارزی که در کشورهای عربی انباشته شده، چشم جناح جنگطلب آمریکا را خیره کرده تا بتوانند این ذخایر را خالی کنند؛ کما اینکه الان این اشتباه استراتژیک رهبران عربستان در یمن باعث شده بخش زیادی از ذخایر ارزیشان از بین برود.
یک نکتهای که نباید فراموش کرد این است که ما باید بپذیریم که نفت آن اولویت اصلی خود را از دست داده و خاورمیانه دیگر منطقهای نیست که کشورهای سرمایهداری محتاجش باشند، به دلیل یافتن فرمولهایی برای جایگزینی نفت، نفت اولویت اولیهاش را ندارد؛ بنابراین ما باید مواظب باشیم که دچار توهم نشویم که فکر کنیم چون آنها به نفت نیاز دارند، دنبال ما راه خواهند افتاد. پس گروههای مختلف و نیز مسئولینی که روی کار میآیند، باید با برنامهریزیهای سنجیده و دقیق اقتصاد و بازار سرمایه ایران را در مدار رشد و توسعه قرار دهند.
خبر انتخاب شده برای شما
