لطفا ابتدا کمی درباره خودتان و زندگی کاری تان توضیح دهید.
محمد دارستانی فراهانی هستم دارای مدرک کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد مدیریت مالی. از سال ۷۷ فعالیتم را در بازار شروع کردم و اولین سهمم را در سال ۷۸ خریدم.در این سال ها با ارکان مختلفی از بازار سرمایه همکاری کرده ام،از سال ۸۶ تا سال ۹۰ مدیر پورتفوی بانک سامان بودم و بعد از آن به کارگزاری فارابی آمدم،در ابتدا عضو هیئت مدیره این کارگزاری بودم پس از آن مدتی به عنوان مدیر عامل این کارگزاری فعالیت کردم و پس از آن دوره ای را به عنوان معاونت عملیات کارگزاری فعالیت کردم.در حال حاضر نیز به عنوان عضو هیئت مدیره و مشاور مدیر عامل این کارگزاری فعالیت می کنم.
دیدگاه شما نسبت به شرایط بازار چیست و اینکه شما در حال حاضر چه استراتژی را برای سهامداری مناسب میدانید؟
وارن بافت جمله معروفی دارد که میگوید شما وقتی مقداری از سهم یک شرکت را میخرید،باید از خود بپرسید که آیا حاضرید تمام آن شرکت را هم به این قیمت بخرید؟این عبارت بیانکننده ارزش بازار شرکت است که به نظر من یکی از عواملی است که میتواند خیلی راه گشا باشد.از بعد استراتژی نیز به نظر من هر فرد باید برای خود در هنگام خریدوفروش سهام اهدافی را مشخص نماید و به آن پایبند باشد.در این بازار چیزی که مهم است،زنده ماندن برای وقتی است که نوبت سود گرفتن و بهره بردن از بازار فرامیرسد.اگر شما سرمایه خود را به از دست بدهید،آن موقع از بازار بیزار شده،بیرون رفته و شروع به نفرین کردن آن میکنید.درحالیکه این زمان تازه موقع خرید بعضی از افراد است که توانستهاند تا آن موقع در بازار بمانند و حال سهم شما را به قیمت بسیار ارزان از شما میخرند.
ابزار این زنده ماندن در بازار ازنظر شما چیست؟
یکی از این ابزارها به نظر من حدضرر است،که البته بعضی از بزرگان دنیا مثل وارن بافت به آن اعتقادی ندارند.اما من بهشخصه در بیشتر مواقع به حدضرر اعتقاددارم،چراکه معتقدم با این کار جلوی غیرقابلجبران بودن بسیاری از زیانها گرفته میشود و میتوان با خرید سهمهای دیگر این ضرر کوچکی را که از فروش سهم با فعال شدن حد ضرر متحمل شدهایم را جبران نمود و احتمال از بین رفتن سرمایه بسیار کاهش مییابد.ضمناً اعتقاددارم که نباید خیلی زیاد به وعدهووعیدهایی که شنیده میشود،حتی اگر از طرف ارکان سطح بالای بازار باشد،بها داد و به آن توجه کرد.
نظر شما در مورد دیدگاه میانمدت و بلندمدتی که درباره آن زیاد صحبت میشود چیست؟
من دیدگاه میانمدت را بیشتر ترجیح میدهم.تجربه شخصی من نشان داده که یک سهم هیچگاه نتوانسته بیش از ۲سال رشد نماید،مثلاً در مقاطعی که شاهد رشد سهمهای پتروشیمی و یا پالایشی بودهایم هم این بازدهی و رشد در همان حدود ۲سال اتفاق افتاده است و بعدازآن میبینید .یکی از دلایل آن میتواند عدم ثبات قوانین در کشور ما باشد و اینکه در کشور ما در بسیاری از مواقع یک دید سیاسی نسبت به اقتصاد وجود دارد.بهطور مثال سهمی مثل سهم چادرملو که سالهای زیادی سهم خوبی بوده،با یک قانون بهره مالکانه معادن به وضعیت فعلی که شاهد آن هستید رسیده است.
لطفاً کمی درباره مفهوم ریسک توضیح دهید و بگویید ریسکهای فعلی بازار را چه چیزهایی میبینید؟
به نظر من مفاهیم مالی تا حدودی در حال تغییر هستند.تعریف ریسک همانطور که اکثریت فعالین بازار میدانند همان میزان انحرافی است که از بازده مورد انتظار وجود دارد و بهوسیله یکسری فرمولهای آماری موردمحاسبه قرار میگیرد.اما به نظر من این مفهوم در حال تغییر است،الآن ریسک بهنوعی به طمع تعبیر میشود،به قول اساتید شما هیچ موقع عمق یک رودخانه را با دوپا نمیسنجید و این برمیگردد به همان مثالی که درباره ارزش بازار زدم.اینکه بعضی از شرکتها در حال حاضر با نسبت p/e برابر ۴ واحد معامله میشوند،دلیل آن این است که ارزش بازار آنها اجازه رشد بیشتر از این را نمیدهد و این همان ریسک آن شرکتهاست.
لطفاً کمی بیشتر دراینباره توضیح دهید.
وقتی یک شرکتی p/e پایینی دارد و قیمت آن در این شرایط رشد نمیکند دلیلش این است که ارزش بازار شرکت بهاندازهای است که اگر بیشتر از آن رشد کند،شما میتوانید با کمتر از این مبلغ یک کسبوکار مثل همین لیزینگ را راهاندازی کنید و یا وقتی ارزش بازار یک پتروشیمی ۱۰۰۰ میلیارد تومان است،تا وقتی توجیه رشد دارد که از مبلغی که برای راهاندازی یک پتروشیمی دیگر مثل همان پتروشیمی خیلی بیشتر نشود.سودآوری آن پتروشیمی با نرخ خوراک ۳ سنتی بسیار زیاد است و با نرخ ۱۳سنت بسیار کاهش پیدا میکند،این یعنی همان ریسک برای پتروشیمی،یعنی چیزی که با یک تغییر در نرخ بهراحتی افزایش و یا کاهش پیدا میکند،پس باید دید آیا سود و جریان نقدی که شرکت تولید میکند همیشگی است و در آینده وجود دارد؟این همان ریسک است،یعنی آینده شرکت.نه اینکه با گذشته شرکت و آمار بتوان بهراحتی شرکت را ارزیابی کرد،که اگر اینطور بود ریاضیدانها و آماردانها الآن ثروتمندترین افراد بودند.چون تحلیل گذشته بسیار راحت است،ولی تحلیل آینده به این سادگی نخواهد بود.
کلیت بازار و وضعیت صنایع در این روزها و آینده را چطور می بینید؟
می توان گفت بازار در حال حاضر از نظر اینکه هر بلایی که می توانست بر سر شرکت ها بیاید،آمده است و اینکه دست دولت به دلیل ارزانی نفت و بارسنگین توزیع نقدی یارانه ها که خود می توانست کمک بسیاری به اقتصاد بکند،خالی است،بازار از نظر عوامل بنیادی در کف قرار دارد.
اول از همه اینکه به نظر من در ایران برعکس خارج،شرکت هایی که تکنولوژی محور هستند به دلیل اینکه قابلیت رقابت با خارجی ها را ندارند،فعلا جذابیت بالایی ندارند.در رابطه با وضعیت آینده بازار هم این مسئله وجود دارد این است که در اقتصاد ما بزرگترین عرضه کننده و بزرگترین تقاضا کننده دولت است. دولت بعد از اجرای توافق،با استفاده از منابعی که آزاد می شود می تواند تولید نقدینگی با پشتوانه بکند.نقدینگی که در سال های اخیر به وجود آمده نقدینگی است که توسط سیستم بانکی تولید شده و نمی تواند کمکی به اقتصاد بکند،ولی پولی که توسط دولت چاپ شود ضریب تکاثر داشته و می تواند تا ۸برابر مقدا خود در اقتصاد گردش تولید کند.دولت نیز تاکنون به دلیل سیاست های انقباضی که داشته اینکار را انجام نداده است.ولی این اتفاق می تواند بعد از رفع تحریم ها بیفتد که زمان آن اواخر پاییز خواهد بود.
با این اتفاق بانک ها که هم اکنون ارزش بازاری پایینی دارند می توانند خوب شوند،شرکت های گروه رایانه و it می توانند خوب شوند،حمل و نقلی هایی که در قسمت دریایی فعالیت دارند مثل حتاید و حسینا می توانند خوب شوند.اگر اوضاع منطقه کمی آرام تر شود ساخت و سازهای کشورهای اطراف رونق پیدا کند،سیمانی ها می توانند بسیار خوب رشد کنند.در پتروشیمی ها نیز با شرایط فعلی مبین می تواند خوب باشد،روی پالایشگاهی ها نیز چون وضعیت مشخصی ندارند نظر مثبتی ندارم،به خودرو و قطعاتی ها هم با شرایط فعلی اعتقاد خیلی زیادی ندارم.
خبر انتخاب شده برای شما
